۱۳۹۱ آذر ۵, یکشنبه
رنگین کمان ِ تند ِ عشق
۱۳۹۱ آذر ۴, شنبه
۱۳۹۱ آذر ۳, جمعه
گریخته از مرگ
۱۳۹۱ آذر ۲, پنجشنبه
فصل ِ ملنگی
۱۳۹۱ تیر ۱۱, یکشنبه
افغان دخت ِ بی پروای محصور
۱۳۹۱ تیر ۳, شنبه
عادت
۱۳۹۰ دی ۱۹, دوشنبه
روز اول
روز اولش گذشت، بقیه ش هم می یاد و می ره و من بیش از پیش زندگی رو نفس می کشم. فرق تو با دیگران اینه که تو هرگز نیومده بودی که بری.
آرومم ... غمگینم ... سردم ... اما روزنه هایی از نور از دور بهم چشمک می زنن.
گریه هامو دیشب - برای اولین بار - زیر دوش کردم و باقی مونده ش رو سپردم به بالشم. صبح، پاشدم و به خودم تابیدم. بهت فکر نکردم. سعی کردم اصلن بهت فکر نکنم. و جلوت رو هم نگرفتم. گذاشتم جریان داشته باشی تا هر جا که می خوای در من.
بمون! تا هر وقت که می خوای!
آرومم ... غمگینم ... سردم ... اما روزنه هایی از نور از دور بهم چشمک می زنن.
گریه هامو دیشب - برای اولین بار - زیر دوش کردم و باقی مونده ش رو سپردم به بالشم. صبح، پاشدم و به خودم تابیدم. بهت فکر نکردم. سعی کردم اصلن بهت فکر نکنم. و جلوت رو هم نگرفتم. گذاشتم جریان داشته باشی تا هر جا که می خوای در من.
بمون! تا هر وقت که می خوای!
اشتراک در:
پستها (Atom)