آنها که امشب تصویرشان از مقابل چشمانم محو نمی شود؛ آنها که امشب یادشان نمی گذارد این شب بزرگ را در تنهایی ام بزرگ بدارم و جشن بگیرم ...
این روز بزرگ، روز یادآوری همانهاست. یاد زنی که سنگسار شد به جرم یک عمر تازیانه ی شوهر بر جسم و روحش، یاد زنی که خودسوزی کرد تا از آتش زندگی ناخواسته و تلخ برهد، یاد زنی که نوزادش را تکه تکه کرد، تا از سرنوشتی که از سر گذرانده، برهاندش و خود، سر بر دار سپرد، یاد زنی که تن به فرمان شوهر فروخت، تا بنگ و دودش را تامین کند، یاد زنی که فرزندانش را به دندان گرفت و نان داد و بزرگ کرد، اما ناچار شد دختر پانزده ساله اش را به شیربهایی به مردی افیونی بدهد تا نان فرزندان دیگرش را تامین کند، یاد مادرانی با فرزندان بی شناسنامه و محروم از هر گونه حقوق اجتماعی، به جرم داشتن شوهری هزاره ...
مجلس، امروز به تصویب قانون خیانت به خانواده نشسته است. چند همسری را ترویج می کند و زن زدایی جامعه را در پیش گرفته است.
تریبونهای حاکمیت وجود "زن" را در رختخواب و آشپزخانه تفسیر می کنند و برایش هویتی جز در سایه ی مردانه ی پدر، برادر، شوهر متصور نیستند و در غیر این صورت، او را موجودی تحریک آمیز برای مرد و به همین جهت لازم المهار می دانند.
و در این میان، تو ای زن! یا سر می نهی به آنچه برایت خواسته اند، یا برچسب می خوری! اگر برابری بخواهی، زیاده خواه و دین ستیز خوانده می شوی و مروج بی بند و باری. محاکمه می شوی و محکوم.
با این همه اما، تو برابری را می خواهی. با همه ی وجود، فریادش می کنی. طغیان می کنی. سیم خاردارها را در می نوردی و روزی رهایی را با مهر زنانه ات در آغوش می کشی؛ روزی که دور نیست.
و این گونه است که امشب تصویر آنها که از مقابل چشمانم محو نمی شوند، این روز سپید بزرگ را که اکنون، از دل سیاه این شب زاده شده، برایم بزرگ می دارد در تنهایی غمگنانه ام.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
ميخوام چيزي بنويسم
اما نظر به چي بدم به واقعيتهايي كه همه اشروگفتي اقرار كنم اقرار تلخيه
مهناز
ارسال یک نظر