۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

آرام

1-
آرام
مي خوابم كنار بابونه ها
آبستن مي شوم
گونه هايم لك مي بندد
خورشيد مي زايم و عشق
پاك مي شوم مثل هميشه.

2-
راه مي روم آرام در خيابان آزادي
كه آبستن حادثه اي است، از عشق، تر.
دست هر كودكم را به يك دست گرفته ام
كارآموز راه رفتنند، آرام در خيابان آزادي.
حادثه شليك مي شود؛ عشق در خون مي غلتد، خيابان تر مي شود.
مي دوم و فرياد كودكانم را به دنبال مي كشم.
بادكاران، توفان را به درو برخاسته اند
خانه سياه است، يا چشمم سياهي مي رود؟
صداي بازي نوين كودكانم اما، سياهي را گزارش مي كند:
سيگارو بگير داداش! فوتش كن! فوتش كن! اشك آور زدن باز!

3-
مي سُرم در آغوش خاطره ات:
گرم است و آرام.
پناه مي گيرم و مست مي شوم از بوي روزهايي كه هر چه پاييدم، نيامدند.
مي خوابم
و خواب عشق مي بينم.

هیچ نظری موجود نیست: