برخیز فالگیر تبتی پیر
از فلات من، تا فلات تو فاصله یک نفس است
در سینه حبسش کن
روحم را در آغوش بگیر و
پرواز کن
برخیز فالگیر تبتی پیر
چشمانت را به کف دست راستم بدوز
و سرنوشتم را بر فراز بلندترین ستیغ هیمالایا هجی کن
برخیز فالگیر تبتی پیر
قاف در برابر لرزش صدایت قافیه می بازد
نامم در آوازهای محلی سرزمینت تکرار می شود
و زنان دیارت هر شب
قصه ی عشقمان را در گوش کودکانشان لالایی می کنند
برخیز فالگیر تبتی پیر
رویای پروانه در پیله تعبیر نمی شود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر