می گه: اگه متقارنه، چیز مهمی نیست.
دلش آروم می گیره. شنیدن همین، کافیه برای آروم شدنش.
درد می گیره. نیمکره ی راست. بارها و بارها. تیر می کشه و می زنه به چشم. چشم راست. می سوزه و ... .
لبخند می زنه با شادمانی. دلش قنج می ره. وقتی نداره برای درد کشیدن. روزهای مونده رو باید فقط نفس بکشه با شادمانی؛ با لبخند.
دلش آروم می گیره. شنیدن همین، کافیه برای آروم شدنش.
درد می گیره. نیمکره ی راست. بارها و بارها. تیر می کشه و می زنه به چشم. چشم راست. می سوزه و ... .
لبخند می زنه با شادمانی. دلش قنج می ره. وقتی نداره برای درد کشیدن. روزهای مونده رو باید فقط نفس بکشه با شادمانی؛ با لبخند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر