skip to main
|
skip to sidebar
اورمزدان
یک روز بی سانسور اینجا را می نویسم. قول می دهم.
۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه
شعله ور
به من نگاه كن!
شعله ور كه مي شوم
تماشايي ام.
باكت نباشد!
بگذار تنها مشتي خاكستر بماند از من!
در پايان اين شب سياه
صبح خواهد درخشيد.
۱ نظر:
مهران گفت...
سحر نزدیک است
۲۷ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۴:۲۵
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
◄
2012
(8)
◄
نوامبر
(4)
◄
ژوئیهٔ
(1)
◄
ژوئن
(1)
◄
ژانویهٔ
(2)
◄
2011
(8)
◄
دسامبر
(2)
◄
نوامبر
(1)
◄
سپتامبر
(2)
◄
ژوئیهٔ
(3)
◄
2010
(41)
◄
مهٔ
(4)
◄
آوریل
(5)
◄
مارس
(9)
◄
فوریهٔ
(11)
◄
ژانویهٔ
(12)
▼
2009
(57)
◄
دسامبر
(20)
◄
نوامبر
(11)
▼
اکتبر
(13)
قلمه
صبح
فالگیر تبتی پیر
آینه ی صادق
امروز
شعله ور
هست و نیست
کشف و شهود در وادی حیرت
مرگ بر اعدام
درخواست
تکلیف
ویروس جسارت
پیله
◄
سپتامبر
(7)
◄
اوت
(5)
◄
ژوئیهٔ
(1)
درباره من
اورمزدان
مشاهده نمایه کامل من
۱ نظر:
سحر نزدیک است
ارسال یک نظر