۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

اینترنت

خدا بیامرزدت دایی عزیز که نیستی صفایی بدی با کلام شیوات به مخابراتی که اینترنتش در حد باد معده ی مورچه سرعت داره و اونم هی قطع می شه.
تا حالا محدودیت نوشتن داشتم اینجا و حالا محدودیت خوندن هم شده در حد همون نوشتن.
دهه ی فجره و یاد ترانه ها و سرودهای انقلابی منحصر به فردت افتادم. همونایی که نمی تونم اینجا نقلشون کنم، اما تو ادبیات حماسی - اسطوره ای این ملت سینه به سینه می چرخه و روزی خداینامه ش درمیاد.
یکی رو کشف کردم تو مایه های خودت، که فک کنم شکوفا بشه، می تونه فرزند معنویت بشه و راه پرگهرت رو ادامه بده.

۳ نظر:

اميد گفت...

ساقي جان تجربيات شخصيه، من كه پپه شدم هيچ، جبر زمانه هم گير داده به ما فعلن. دور و برمون پر شده از اين تريپ ها!
دقيقا وقتي براي كشتن نيست. كم كم بايد شروع كرد، وگرنه تو باتلاق غرق ميشه آدم.
راسسي، شنيدم شوور خوارت رفته مسافرت خوارت رو فرستاده ور دل باباش D:

ناشناس گفت...

هیسسسس
این صفحه ها موش داره
موشم گوش داره ....
خیلی مواظب باش حسن
خیلی خطرناکه حسن!

نازی گفت...

من پایه ی قهوه ام . هر وقت بگی کی و کجا آماده ام . قبل از اینکه بازنویسی رو شروع کنم دلم می خواد حرفای تو رو هم بشنوم . بعدشم .... شاید نرفتم خونه مون !