۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

ضارب

داشت با دوستاش راه می رفت و می گفت و می خندید. حرفاشون رو نمی شنیدم، اما از خنده هاشون و حرکاتشون معلوم بود مزخرف می گن و بی خودی می خندن. اونم هنوز هفتم امام حسین (ع) نشده، اینطور حرمت شکنانه!!!
ناگهان چنان لگدی با پای راستش به گربه ای که کنار پای چپش پیش جدول خیابون چمباتمه زده بود کوبید که گربه ی زرد بینوا پرت شد وسط پیاده رو و دیر جنبیده بودم زیر پای منم له شده بود.
بعد سه تایی با رفقاش زد زیر خنده. چنان مستانه و غش غش می خندیدن که انگار فتح بزرگی کردن.
از دست خودم عصبانی م که چرا یقه ش رو نگرفتم و دست کم چند تا لیچار متناسب با وجناتش نثار نکردم بهش. و گربه ی زرد پشمالو از جلو چشمام نمی ره، که از سرما موهاش رو پف کرده بود و چمباتمه کنار پیاده رو نشسته بود ...
به لبنان و سوریه و روسیه و چین نریم واسه اینکه ببینیم مزدورای ضارب و آدمکش رو از کجا میارن برای زدن و کشتن مردم تو خیابونا. چشم بچرخونی، آدمایی که از زجر دیگران لذت می برن پرن تو همین کوچه خیابونای تهرون.
اونی که به حیوون بی دفاع زبون بسته رحمش نمیاد، به کسانی رحمش میاد که حس می کنه چون درس خونده ن و سر و وضع ظاهریشون هم تر و تمیزه، پس حق اونو خوردن؟
به قول "ابولی"، پسر "حسینِ شر" جک و جواد زیاده. این یکی رو راس می گه طفلی!

هیچ نظری موجود نیست: