۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

بو

اون روز و اون شب خیلی آروم بودم. فکر کردم از عشقه. بعد فهمیدم این در اثر شوکه. بعد که نوع "سفید"ش رو خوندم. دیدم این یه حس عامه و اغلب آدما تو اون شرایط همینطوری می شن.
حالا هم. کاش این یکی از شوک نباشه. "سفید"ی انگار به روزمرگیها رسیده.
بوی خونِ دودآلود میاد

هیچ نظری موجود نیست: