۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

بوی بد

مامان بزرگ خدابیامرزم یه دوستی داشت که من خیلی دوستش دارم و هنوز در قید حیاته. ویژگی های منحصر به فردی داره "قز خانوم" (اینطوری صداش می کردن، حالا نمی دونم اسمش دقیقن چیه) که مجالی باشه بعدن براتون می گم؛ اما یکیش شوخ طبعیه. چرا یادش افتادم، به خاطر این گلواژه هاست که تو زورنامه ی وطن امروز منتشر شده.
این قزخانوم ما یه همسایه داشته قدیم ندیما به اسم اشرف خانوم، که ماجراش تو محل ضرب المثله. انگار اشرف خانوم ذهن و دهن یکی بوده و خیلی هم مبتذل و ناجور. قز خانوم هم که شوخ طبع، سر به سر اشرف خانوم مورد اشاره می گذاشته و طرف هم بی توجه به مکان و زمان و موقعیت، درفشانی می کرده. انگار آدمای موجه محل صداشون دراومده و تذکراتی دادن به اشرف خانوم که جواب داده من مثه چاه خلائم؛ تکونم بدی، بوم درمیاد. خب بگین قزخانوم هم نزنه این چاه بوگندو رو.
حالا حکایت ذهن و قلم زورنامه ی وطن امروزه که به درستی تونسته کنه اندیشه و ایدئولوژی خود و همفکرانش رو با گلواژه های مورد اشاره به رخ بکشه.
و چه نامی بر تارک نامبارک این زورنامه حک شده: وطن امروز! چه وجه تسمیه ای! وطن، امروز به یمن وجود شما بر مسند سراسر دروغ و دغل و چرک و عفن شده.
از این شعبان جعفری ها چه انتظاری؟ جز این که برای تحقیر مردی آزادیخواه، حجاب برتر!! بر سر عکسش بپوشونن و بعد که بوی گند دروغشون همه جا رو آلوده کرد، چنان قافیه رو ببازن که جای سرپوش گذاشتن رو ماجرا همش بزنن تا فضا رو بیشتر به گند بکشن. تا اونجا که این بار برای تحقیر حامیان اون مرد آزادیخواه، چماق قلمگونشون حتا نه هجو، که هزل می نگاره و در روزنامه هاشون از پریود شدن مردهایی می گن، که زن بودن رو تحقیر تلقی نمی کنن.
برادرا! پریود شدن یا به قول شما "پراید"، مشکل آفرین هست، حاملگی و زاییدن طبیعی و سزارین، درد داره؛ اما نه به اون اندازه که دیدن دروغ و دغل. نه به اندازه ی دیدن عوامفریبی و به تاراج بردن سرمایه های خاکمون. نه به اندازه ی کوردلی تان و تلاش کورتان در تحمیق مردم.
زنهای این سرزمین، چنان از پلیدی به درد اومدن که با وجود درد پریود، با شکم برآمده از حاملگی هفت و هشت ماهه، با در آغوش داشتن نوزادانشون نه تنها از اعتراضها جا نموندن، که از قضا صف اول رو گرفتن و پیشگامن.

۳ نظر:

آریو گفت...

جامعه و صبح امروز و عصرآزادگان و... روزنامه بودن اینا زورنامه ان به زور دروغ.
ممنون از کامنتت.

عاطفه گفت...

متاسفم برای خودمون که داریم تو یه همچین مملکتی زندگی میکنیم..همه ی احساسم تو این روزا افسوس هست فقط افسوس واینکه چه بی رحمانه همه ی تریبونها در اختیار این جماعت به قول خودت کوردل قرار گرفته که اینچنین با بی شرمی همه چیز و به تمسخر گرفتن...

ما بی شماریم گفت...

یک سوال خیلی مهم : پشت بند اون مطلب طنز بی مزه یک مطلبی هم نوشته درمورد دیدار سعید جلیلی با خالد مشعل . اون هم طنزه ؟ با این یکی مطلب ارتباط داره ؟ خالد مشعل رو هم اوسکولش کرده ن ؟ سعید جلیلی هم مشکلات داره ؟
راستش من تا به حال کیهان چاپ کاراکاس رو نخونده م . اولین بار بود که چیزی ازش می خوندم . باورم نمی شد اینقدر بی استعداد و بی مزه باشن . خداییش با این موضوع میشه کلی خوشمزگی کرد . روزنامه ای که اون دیلاق دربیاره بهتر از این هم نیمشه .